روز بزرگ شدن٬ اسم روزهائی هست که مامان فریده میگه تو این روزها یه کار جدید انجام میدی:
عروسک سخنگو٬جدیداْ با جمله های کوتاه ۲ کلمه ای منظورتو بیان میکنی:
ناراحتی از چشمای خوشگلت پیداست: کیمیا چی شده؟ بابا نیس!......بابا کجاست؟بابا دده٬ بابا مطب.
کیمیا مامان کو؟ ماما نیس.مامان دده. مامان به به!و یه لبخند ناز......
جزوه های دائی رو خط خطی کردی: کیمیا چیکار کردی؟! دائی..کاقذ...پقال!( روی کاغذهای دائی پرتقال کشیدم)
ماه محرم
خاله فریبا جان ..مرسی بابت کامنت عزیزم...
کیمیا خانم گل و خوشگلو بانمک رو از طرف من ببوس...
خوش به حالش که خاله به این مهربونی داره (:
یاد این شعر کورش یغمایی افتادم که میگه:
روزگار کودکی دل زغصه دور بود......
کاش هیچوقت بزرگ نمیشدیم و همون معصومیت بچگی رو داشتیم.
خاله جان دستت درد نکنه . انشاا.. کیمیا که بزرگ جبران کند ( از کیسه خلیفه می بخشم).
به به٬ بیبن کی اومده اینجا! چه عجب خواهری!
جیگر خنده هات