فریبا

شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزلها بمیرد
گروهی برآنند که این مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد، آنجا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی آغوش وا کن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد
از این به بعد فرناز و فرزاد اینجا مینویسند.  
نظرات 2 + ارسال نظر
وبلاگ خاطرات گچسارن یکشنبه 30 اردیبهشت‌ماه سال 1386 ساعت 08:07 ب.ظ http://g

شعر زیبایی بود ولی گمان نمیکنم تعبیر زیبایی در مورد شما داشته باشه. چرا دیگه نمیخواهید ادامه بدهید؟ نگران شدم.

fariba دوشنبه 6 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:33 ب.ظ

manam faribam etefaghan khale ham hastam ,motevalede ordibehesht.khaili etefaghi bloge shomaro didam gashange .

سلام خاله فریبا! چه شباهت جالبی !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد