اولین مسافرت
کیمیای نازم٬ بابا برای دومین بار باید در سمینار طب ورزشی شرکت می کرد٬ برای همین شما و مامان فرناز این بار همسفر بابا شدین. ما هم که از قبل قصد مسافرت داشتیم٬ توی این سفر با شما همسفر شدیم. همگی ساعت ۳۰/۲ روز ۵ شنبه ۳۰ تیر به سمت تهران حرکت کردیم. شما صبح زود روز شنبه به ساری رفتید و ما هم روز ۲ شنبه به شما ملحق شدیم.ما شب ۵ شنبه به نوشهر رفتیم و شما هم بعد از ظهر روز ۵ شنبه بعد از اینکه سمینار بابا تمام شد به نوشهر آمدید.و روز جمعه همگی به شیراز برگشتیم.
این چند روزی که شمال بودیم هوا حسابی گرم و شرجی بود ولی خوشبختانه مشکلی برای شما پیش نیومد و مثل همیشه ساکت و آروم وبودی و به محض اینکه که سوار ماشین می شدی فوراً می خوابیدی. چند تا عکس هم ازت گرفتم که در اولین فرصت تو وبلاگت میذارم.