۴ سالگی

کیمیای خاله‌٬ خاله خیلی وقته چیزی برات ننوشته. الانم نمی دونم چی بنویسم. خیلی نا گفته ها دارم. امسال نتونستم بیام جشن تولدت عزیز دلم . عکستو زن دایی ندا برام آورده بود. چقدر بزرگ شدی! خاله داره مامان میشه. قربونت برم که بهم گفتی: من مِشم خواهرش. قراره یه خواهر گیرم بیاد. یعنی داداش نمی خوای عسلی؟