اولین جدائی کیمیا از بابا

کـیمیـای گلم٬  بابا توی این هفته باید توی  سـمینار طـب ورزشی شـرکـت کنه. از دیـروز که رفته مسـافـرت چنـدین بار با مـامـان فرنـــاز تماس گرفتـه و حالتو پرسـیده. چند روزی هسـت که یه کـم رنگت زرد شـده و مـامـان فـریـده و دائـی عـلی هـر روز میرن آزمایشـگاه دوســت بـابـا ٬ آقای دکتر صالـحی٬ و درجه زردی تو رو چـک میکنن. دائـی عـلـی ۴ شنبه گذشته پاش با روغـن داغ سوخت ولی با این وجود برای خاطر تو گلم٬ مـامـان فریده رو همراهی میکنه. دلیلی که این چند روز برات ننوشتم نگرانی من از بابت سوختن پای دائی و سقوط باباجون توی آسانسور و چندین ناراحتی دیگه شبیه این بود. ولی اتفاقای خوب دیگه هم افتاد و اونم اینکه عـمـه هـا و عـمـو و  مـادربـزرگ اومدن به دیدنت و کلی کادوهای خوب و خوشگل برات آوردن

عکس

کیمیا جون خوش اومدی ..


کیمیای نازم در خواب



خاله کی موهات بلند میشه دوباره برات گل سر بزنم‌؟