سفر به بوشهر

کیمیای گلم خاله خیلی تنبلی کرده. کامپیوترم خراب شده بود. الان بوشهر هستم و با کامپیوتر دایی فرزاد دارم برات مینویسم.این عکسها رو دایی فرزاد ازت گرفته.

کیمیا زیر میز

کیمیا در حال بروز کردن وبلاگش‌

صبحانه

۴ماهگی کیمیا

۲۸ مهر ۱۳۸۴



تقدیم به خاله الهام

سه ماهگی - ۲۸/۶/۸۴


خانوم گل٬ سه ماه شدی.وزنت:۵۰۰/۶ کیلوگرم   قدت: ۶۱  سانتی متر شده.  
 
تو این سن یه بچه معمولی خنده کاملاً واضح داره( حدود ۴-۵ روزی هست که طنین صدای خنده های قشنگت تو خونه میپیچه مخصوصاً وقتی که بابا جون برات شعر میخونه و به جای اینکه بخوابی براش میخندی). هر چیز متحرکی را با چشم دنبال میکنه( خیلی وقته که وقتی شی ء متحرکی رو میبینی با چشم دنبال میکنی مخصوصاً وقتی که مامانت رو میبینی). گردن میگیره( دیگه راحت گردن میگیری و خاله با اطمینان بیشتری میتونه بغلت کنه). وقتی چیزی تو دستش میذارن٬ اون رو محکم میگیره.( یه بار مامانت یه شاخه گل داده بود دستت که مثلاً بدیش به باباجون اما سر کار خانوم٬ گل رو خیلی محکم گرفته بودی و نمیذاشتی کسی ازت اون گل رو بگیره)