خواهری

خیلی وقتا احساس میکنم تو هم خواهرمی و میخوام با همون لحنی که مامانتو صدا میکنم٫ صدات کنم: خواهری... نمیدونم چرا شاید یه کمش مربوط باشه به شباهت تو با من و مامانت.

دانشکده من تنها دانشکده مجموعه بود که اینقدر نزدیک دانشکده مامان بود و من و مامانت کلی خوشحال بودیم که باز هم کنار هم هستیم. شباهتمون به هم خیلی از استادامونو به شک مینداخت واین خودش کلی باعث خنده و تفریح ما و همکلاسیهامون میشد. خیلی وقتا من و مامانت بدون اینکه از فکر هم خبر داشته باشیم هر دو همزمان در مورد یه موضوع صحبت میکردیم٫ و این یعنی یه تله پاتی درست وحسابی! بیشتر وقتا که با تو و مامانت هستم ازش میپرسم یعنی وقتی کیمیا بزرگ بشه میشه مثل من وتو؟! با همون احساس شیرین و لذت بخش وابستگی روحی بین من وتو؟!

دیدن بزرگ شدنت برام خیلی لذت بخشه و سعی میکنم همه حرکات و جملات شیرینتو به خاطر بسپرم گلم! عزیز دل خاله خیلی وقته که دیگه به جای اینکه بهم بگی لاله٫ بهم میگی لالی!نمیدونم چرا ولی فکر میکنم بر وزن اسم دائی علی به من هم میگی لالی! و من چقدر عاشق شنیدن این لالی گفتنت هستم و ازت سوالائی میپرسم که جوابش لالیه!

کیمی تو عزیز کی هستی؟ لالی      کیمی تو خوشگل کی هستی؟ لالی.....و تا اعتراض نکنی: ییییه لالییی!  این سوال و جوابا ادمه داره! و از من مردم آزارتر دائی علی که سر به سرت میذاره تا اعتراضتو بشنوه: نککن علییی!

شعر خوندنت از همه کارات بامزه تره:

مامان فرناز: یه توپ دارم (کیمیا) گیلگیلیه

ـ سرخ و سفید و آبیی

ـمیزنم زمین هببااا

ـمن این توپو من نه! 

۱ سال گذشت

به همین زودی ۱ سال گذشت.۱ سالی که دنیامون با وجود نازنین تو حال و هوای دیگه ای داشت.انگار همین دیروز بود که مامان فریده ساعت ۱۵/۸ روز ۲۸ خرداد بهم خبر داد که ساعت ۸ صبح خاله شدم.انگار همین دیروز بود که وقتی بغلت کردم با چشمای خوشگلت بهم نگاه کردی و بعد یه خمیازه کشیدی و بعد چشماتو بستی.

گل خاله٬ خیلی وقته که چیزی برات ننوشتم.آخه خاله مدتی بود که از ساعت۳۰/۷ تا ۸ شب کار میکرد و ساعت ۹ که میرسید خونه دیگه اینقدر خسته بود که مجالی برای نوشتن نداشته.تو این مدت کارهای جدید یاد گرفتی که نمی دونم از کدومش باید بگم...

اول از خودم میگم که سرکار خانوم به خای خاله بهم میگین:لاله! هر چی میگم بگو خ...خاله٬ شما هم میگی خ...لاله! یکی از کارهای مرد علاقه ات  به هم ریختن کتابخونه خاله و کتابخونه مامان فریده هست. از این یکی کتابخونه دورت میکنیم میری سراغ اون یکی دیگه.یکی دیگه از کارات نشستن سر جای بابا جون و خط خطی کردن کاغذای بابا جونه اگه هم کسی معترض بشه با زبون خودت  توضیح میدی: بابا٬ کاغذ٬ عینک... و بعد فرار از موقعیت آشفته به وجود اومده همراه با خنده شادکودکانه! تقلید از حرکات اطرافیان یکی از شیرین کاریهای مورد علاقه خاله هست٬ اگه کسی خدای نکرده جلو سر کار خانوم عطسه یا سرفه کرد که دیگه شما باید ادای اون بیچاره رو در بیاری!

یکسالگی کیمیا

عشق خاله

 

دکتر جهانی

معرفی می کنم:  خانوم دکتر جهانی !