۱۳ به در ۸۵

بالا رفتن کیمیا خانوم از تیرک چادر ...

گل فرناز در اولین بهار

کیمیای گلم٬ الان کنارم هستی یا بهتره بگم از شلوارم آویزون شدی و داری به زبون خودت باهام صحبت میکنی.چند دقیقه بعد صداتو از زیر صندلیم میشنوم.برات مینویسم چی داری میگی تا وقتی بزرگ شدی ازت ترجمه اش رو بپرسم:

ددهّ٬ ایییی٬ گیغ(این یکی فکر کنم به زبون آلمانی باشه)و...

بازم دیدن پیشرفت رشدت باعث شادمانی هممون شده مخصوصاْ اون موقعی که برای اولین بار از لبای قشنگت کلمه دده رو شنیدیم.بعد از اون بابا و مامان رو با هم گفتی و آخر از همه نی نی که شامل عروسک٬ بچه کوچولو و حتی عکس بچه میشه. نمی دونم خودت چی هستی که به بقیه میگی نی نی.

محبت

کیمیا عسلی حالادیگه یاد گرفتی بابا و مامانتو بوس کنی  اونم  بدون اینکه اونا متوجه بشن و  از این حرکتت غافلگیر میشن.

کیمیا دارین میرین به یه خونه جدید.دیشب مامان فرنازت از خستگی کار اسباب کشی دراز کشیده بود تو هم فاصله زیادی با مامانت داشتی.یهو متوجه شدم که داری سعی میکنی خودتو از بغل بابا بکشی بیرون و بری به طرف مامانت.اون وقت دیدم که خیلی آروم داری داری صورت کوچولوتو به صورت مامانت نزدیک می کنی و این طوری بود که چشمای مامانت با اولین بوسه دخترش باز شد. آخه فسقلی تو از کجا فهمیدی مامانت خسته هست که خودتو براش لوس کردی؟

راستی دایی جون راسته که می گن قهرمان شدی؟